روانشناسی
| ||
|
برای خندیدن هیچگاه منتظر خوشبختی نباش شاید بمیری و هیچوقت نخندیده باشی
مادر ای والاترین رویای عشق مادر ای دلواپس فردای عشق
تکیه گاه خستگی هایم توئی هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم
خوشبختی ما در سه جمله است تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فرداولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم
خدایا کفر نمی گویم، پریشانم، چه می خواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداوندا!! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بی اندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟! خداوندا!! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه ی دیوار بگشایی لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری وقدری آن طرف تر عمارت های مرمرین بینی و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟! خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان می شوی از قصه ی خلقت از این بودن، از این بدعت خداوندا تو مسؤولی خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است . . .
دکتر علی شریعتی
تکنیک چینی "جین جی دو" اندام های داخلی شما باهم هماهنگی ندارند و بدن شما به سمت پیری است. انجام روزانه این تمرین - روزی یک دقیقه – توصیه شده است. گفته شده که ایمنی بدن بالا می رود، فشار و قند خون تنظیم می شود، بیماریهای شانه ها و ستون فقرات کاهش می یابد و از تحلیل قوای فکری جلوگیری می شود
* انسان آزاد آفریده شده است اما همیشه در زنجیری است که خود بافته است.
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر».
پدر با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند : پدر عزیزم، با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم.
من احساسات واقعی رو با 'کتی' پیدا کردم، او واقعاً معرکه ا است، اما میدونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش : لباسهای تنگ ، موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره.
اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است. کتی به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک کانکس توی جنگل داره و کُلی هیزم برای تمام زمستون.
ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. کتی چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که ويسكي واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. ما اون رو برای خودمون می کاریم، و برای تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن برای تمام کوکائینها و اکستازیهایی که می خوایم. : در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و کتی بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره.
نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز، مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم، اونوقت تو می تونی نوه های زیادت رو ببینی. *با عشق* *پسرت "جک" *
پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من خونه دوستم تامی هستم . فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوسِت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن
نه زمین باش و نه خاک که تو را خوار کنند.. وانگهی ذهن تو را پر، ز مردار کنند آسمان باش که خلقي به نگاهت بخرند وز پی دیدن تو ، سر به بالا ببرند |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |