روانشناسی
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روانشناسی و آدرس clinicalpsychology2012.LXB. ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





بیش‌تر کودکان، با طرح سوال‌های غیرمنتظره درباره‌ موضوعات مختلفی از جمله خدا، موجب شگفتی بزرگسالان می‌شوند. مشکل بسیاری از کودکان، این است که والدین‌شان، انرژی آن‌ها را صرف همه چیز، از کلاس‌های هنری و ورزشی گرفته تا رایانه می‌کنند، اما از درس ایمان غافل‌اند. آن‌ها فراموش می‌کنند که آن‌چه می‌گویند و عمل می‌کنند یا نمی‌گویند و عمل می‌کنند، تاثیر ماندگاری بر کودک می‌گذارد.

 

 


ادامه مطلب
[ برچسب:, ] [ 14:48 ] [ farzaneh ]

۱۰ توصیه برای موفقیت در رابطه عاشقانه

در روابط عاشقانه، مثل سایر روابط، چیزهای کوچک و جزئی هستند که اهمیت دارند. همانطور که به زبان آوردن یک کلمه نادرست یا یک نگاه ناجور می‌تواند یک زوج را هفته‌ها به قهر بکشاند، رفتارهای جزئی و کم‌اهمیت هم باعث موفقیت و دوام یک رابطه می‌شوند. یک هدیه کوچک، یک تحسین غیرمنتظره و یک لحظه تماس جسمی می‌تواند یک رابطه را مستحکم‌تر کند.

10 توصیه برای موفقیت در رابطه عاشقانه

 


ادامه مطلب
[ برچسب:, ] [ 14:16 ] [ farzaneh ]


من احد عظيم‌زاده هستم. در 10 آذر 1336 در ده اسفنجان در شهرستان اسكو متولد شدم. هفت ساله بودم كه پدرم را از دست دادم و يتيم شدم. 
امكانات مالي‌مان اجازه نمي‌داد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به كلاس اول مجبور شدم پشت دار قالي بنشينم و قاليبافي كنم. تا 13 سالگي روزها قالي مي‌بافتم و شب‌ها درس مي‌خواندم. چاره‌اي نبود، وسع مالي ما جز اين اجازه نمي‌داد. خاك خوردم و زحمت بسيار كشيدم. در سال 2بار بيشتر نمي‌توانستيم برنج بخوريم. يك بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبه‌سوري. آرزو داشتم يا خلبان شوم يا پولدار و براي رسيدن به اين آرزوها بسيار زحمت كشيدم. 

كارم را با به دوش كشيدن پشتي و قالي‌هاي كوچك و بردن آن از
اسفنجان يا اسكو براي فروش آغاز كردم. در آغاز كار از هركدام از آنها يك
يا دو تومان (نه هزار يا 2هزار تومان) سود مي‌كردم. پنج سال اينچنين سخت كار كردم. بسيار دشوار بود. اما پشتكار و اعتقاد به هدف با توكل به خدا تحمل سختي‌ها را آسان مي‌كرد. در 18 سالگي توانستم 20 هزار تومان پس‌انداز كنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اين‌كه مجبور به ترك تحصيل شدم.

غصه يتيمي چون باري سنگين به دوشم بود. (بغض مي‌كند) يتيم هيچ‌كس را ندارد. كارمند، كارگر، بانكي، كاسب و هركس ديگري شب كه به خانه‌اش مي‌رود دستي به سر و روي بچه‌اش مي‌كشد. اما يتيم اين محبت بزرگ را ندارد. شب‌ها، شب‌هاي جمعه پاهايش را در بغل مي‌گيرد و به انتظار مي‌نشيند. در انتظار آن كس كه دستي به سرش بكشد...

در اين فكر بودم كه سرمايه‌ام را افزايش بدهم تا بتوانم كاري بكنم.
مي‌خواستم يك كارگاه فرشبافي راه بيندازم. سراغ پسرعموي پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض كردم و 60 هزار تومان هم از بانك وام گرفتم.
سرمايه‌ام شد 100 هزار تومان يعني به اندازه يك تراول صد توماني امروزي.
وقتي اين پول دستم آمد تازه به فكر افتادم كه چه بكنم. چه ايده جديدي
داشته باشم؟ ماه‌ها فكر كردم. آن روزها چون انقلاب پيروز شده بود تا 2
سال به هيچ ايراني پاسپورت نمي‌دادند. در اين مدت فكر كردم و فكر كردم تا به اين نتيجه رسيدم كه با صادرات كارم را شروع كنم. اما هيچ اطلاعاتي نداشتم. شنيده بودم آلمان مركز تجارت فرش است. ويزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در يك مسافرخانه يا پانسيون مستقر شدم. به سالن‌ها و انبارهاي فرش آنجا سرزدم و با سليقه‌ها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان براي خريد فرش به سوئيس مي‌روند. ويزاي 15 روزه سوئيس گرفتم و به ژنو رفتم.
زبان هم نمي‌دانستم. در يك هتل با تاجري آشنا شدم و او ايده اصلي را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ايران فرش گرد بافته نمي‌شد و
كيفيت توليد فرش و رنگ‌بندي‌ها هم مناسب نبود. چاي و قهوه‌ام را خوردم و همان روز به ايران برگشتم. 
به ده خودمان آمدم و ساختماني اجاره كردم. دستگاه خريدم، با 10 درصد نقد و بقيه اقساط. ابريشم هم قسطي خريدم. انسان بايد ريسك‌پذير باشد و من هم ريسك كردم. با دست خالي و از هيچ. 
شروع به بافتن فرش گرد كردم و چند نمونه كه بيرون آمد سر و كله تاجران آلماني پيدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور مي‌كنيد يا نه؟ در اولين معامله 6.5 ميليون تومان نقد پرداختند و شش ميليون تومان هم چك دادند! آن شب از شدت هيجان نخوابيدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمايه 100 هزار توماني من كه 80 هزار تومانش قرض بود در كارخانه اجاره‌اي اينچنين سودي نصيب من كرده بود، در اولين قدم... 

كسب و كارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ايتاليا، سوئيس، انگليس، بلژيك و ديگر كشورها آغاز كردم. بسيار سفر كردم و ايده‌هاي جديد دادم. از موزه‌هاي فرش كشورها بازديد مي‌كردم و از طرح‌ها اقتباس يا از آنها عكس مي‌گرفتم و با الهام از آنها و تلفيق طرح‌ها، ايده‌هاي نو بيرون مي‌دادم. در اين مدت سليقه مشتريان را شناختم.
اصول كار خودم را پيدا كردم. من شريك ندارم. هيچ‌گاه نداشته‌ام و نخواهم داشت. اگر شريك خوب بود، خدا براي خودش شريك مي‌گذاشت. 

اصل ديگر من احترام به مشتري است، هر كه مي‌خواهد باشد. پيش مشتري مثل سربازي كه جلوي تيمسار خبردار مي‌ايستد، با احترام مي‌ايستم. اتكاي خودم اول به خدا و دوم به ايده و تفكر و پشتكار و ريسك‌پذيري خودم است. بسيار ريسك مي‌كنم،بسيار. 

كمي بعد در بازديد از هتل‌هاي معروف جهان تصميم گرفتم وارد كار
ساخت بزرگ‌ترين پروژه هتل كشور شوم. تاكنون 180 ميليارد تومان در اين پروژه سرمايه‌گذاري كرده‌ام. تمام مصالح اين پروژه خارجي و بهترين است.
سنگ برزيل، شيشه بلژيك، دستگيره در انگليس و تاسيسات آلماني است. كابين چهار آسانسور نيز از طلاي 18 عيار است. اين هتل 340 واحد مسكوني در 25 طبقه، هفت طبقه سالن ورزشي، 34 طبقه هتل، 7 رستوران روي درياچه، 10 هزار متر شهر آبي، 70 هزار متر زمين آمفي‌تئاتر، 90 هزار متر زمين گلف و 2 باند هليكوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازي اين پروژه با فرانسوي‌ها 9 ميليون دلار (9 ميليارد تومان)‌ است. اين پروژه آبروي كشور است و من با افتخار روي آن سرمايه‌گذاري كرده‌ام. من ايران را دوست دارم. برويد بگرديد حتي يك دلار و ريال در خارج كشور ندارم و سرمايه‌گذاري يا ذخيره نكرده‌ام....

مي‌پرسيد چه احساسي نسبت به پول دارم؟ پول ديگر مرا ارضا نمي‌كند. هدف من كارآفريني است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقيم كار مي‌كنند.
من 2 بار برنده تنديس الماس بزرگ‌ترين بيزينس‌من جهان شدم و بزرگ‌ترين صادركننده فرش كشور هستم. اما مي‌دانيد بزرگ‌ترين افتخار من چيست؟
يتيم‌نوازي. افتخار مي‌كنم 2 سال خير نمونه كشور شدم. افتخار مي‌كنم جزو 100 كارآفرين برتر كشور هستم. دوست دارم اشتغالزايي كنم. دوست دارم سفره مرتضي علي باز كنم، معتقدم خدا من را وسيله قرار داده است. هم‌اكنون 1070 بچه يتيم را زير پوشش دارم و با خودم پيمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه كنم. وصيت كرده‌ام وقتي مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه يتيم اضافه شود و مخارج همه يتيم‌ها را از محل ارثم بپردازند. بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لياقت داشتند، راه من را ادامه مي‌دهند. سفره كه مي‌اندازيم براي يتيم‌ها و مي‌آيند و غذا مي‌خورند، كيف مي‌كنم. گريه مي‌كنم و حال مي‌كنم.
در يك مراسمي بچه‌ها دورم جمع شده بودند و هر كس چيزي مي‌خواست. در اين ميان دختربچه‌اي به من نزديك شد و به جاي آن كه چيزي بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بيايند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روي پايم نشست و بابايي صدايم كرد. من به هر دخترم 50 ميليون تومان جهاز دادم و مقرر كردم به اين يكي 100 ميليون تومان جهاز بدهند. اين دست خداست كه مهر اين دختر را به دل من انداخت.
يتيمي سخت است. بهترين ساعات عمر من زماني است كه در خدمت يتيمان هستم.
پول را براي چه مي‌خواهيم؟ خدا به ما داده و ما هم بايد به بقيه بدهيم.
ما وسيله هستيم. بايد بخشيد و بي‌منت و زياد بخشيد. اين توصيه من به همكارانم است. من از زير صفر شروع كردم. 
توصيه من به جوانان اين است كه منطقي فكر كنند. اين گونه نبوده كه شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاك خوردم و رنج كشيدم و آثار اين رنج هنوز در من هست. اميدشان به خدا و فكر و بازوي خودشان باشد. درستكار باشند و تلاش و تلاش و تلاش كنند. اين فرمول من است
[ برچسب:, ] [ 21:11 ] [ farzaneh ]

لباس فارغ التحصیلی
لباس فارغ التحصیلی توی کل جهان این شکلیه
اما تا حالا به این فکر کردین که چرا این شکلیه و اصلاً فلسفه وجودش چیه؟!!!
هنگامی كه از شما سوال می‎شود كه این لباس و كلاه چیست؟ چه پاسخی دارید که بدهید؟! احتمالاً خواهید گفت نمی دانم !!!!
اما اگر این سوال را از یك اروپایی یا ژاپنی و یا حتی آمریكایی بپرسند خواهند گفت :

ما به احترام «آوی سنّا Avicenna» (ابن سینا) پدر علم جهان این لباس را به صورت نمادین می‎پوشیم!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟!
بله یك نمونه دیگر از ارزشهای ایرانی كه خود ما آنرا نمی‎شناسیم ردای فارغ التحصیلی است!!
آنها به احترام «آوی سنّا» كه همان «ابن سینا»ی ماست كه لباس بلند رِدا گونه می پوشیده، این لباس را تن دانشمندان خود می‎كنند. آن كلاه هم نشانه همان دَستار است (کمی فانتزی شده) و منگوله آن نمادی از گوشه دستار خراسانی كه ما ایرانی ها در قدیم از گوشه دَستار آویزان می‎كردیم و به دوش می‎انداختیم.. در اروپا و آمریكا علامت یك آدم برجسته و دانش آموخته را لباس و كلاه ابن سینا می گذارند، ولی ما خودمان نمی‎دانیم !!
باید افسوس بخوریم که نمیدونستیم!!!نه؟؟؟
[ برچسب:, ] [ 21:6 ] [ farzaneh ]
چند تصویر رویایی
 
باز کن پنجره ها را، که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن می گیرد ،
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc6/223105_220039584689364_213477845345538_927415_1713883_n.jpg
و بهار،
روی هر شاخه، کنار هر برگ،
شمع روشن کرده است.
.
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc6/227618_220830501276939_213477845345538_932536_2182609_n.jpg
همه ی چلچله ها برگشتند،
و طراوت را فریاد زدند.
کوچه یکپارچه آواز شده است،
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-ash4/225584_223008444392478_213477845345538_948653_5199892_n.jpg
و درخت گیلاس،
هدیه ی جشن اقاقی ها را،
گل به دامن کرده است
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc6/222274_223008471059142_213477845345538_948654_3951019_n.jpg
باز کن پنجره ها را ای دوست!
هیچ یادت هست،
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc6/225581_223008494392473_213477845345538_948656_525586_n.jpg
هیچ یادت هست،
توی تاریکی شب های بلند،
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc6/226969_224419344251388_213477845345538_959749_3719461_n.jpg
با سر و سینه ی گل های سپید،
نیمه شب، باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc6/247936_226105867416069_213477845345538_973988_1497221_n.jpg
حالیا معجزه ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن زار ببین!
و محبت را در روح نسیم،
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc6/254133_227096187317037_213477845345538_980734_3930272_n.jpg
که در این کوچه ی تنگ،
با همین دست تهی،
روز میلاد اقاقی ها
جشن می گیرد.
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc6/248288_227096197317036_213477845345538_980735_7553497_n.jpg
خاک، جان یافته است.
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-ash4/248633_229020480457941_213477845345538_996302_4384621_n.jpg
تو چرا سنگ شدی؟
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc6/259840_230809123612410_213477845345538_1011020_2780148_n.jpg
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-ash4/249493_231722790187710_213477845345538_1018297_1819084_n.jpg
باز کن پنجره ها را…
و بهاران را باور کن!
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-snc6/254971_231722946854361_213477845345538_1018299_688771_n.jpg
باز کن پنجره ها را…
و بهاران را باور کن!
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-ash4/259976_231722963521026_213477845345538_1018300_1741082_n.jpg
[ برچسب:, ] [ 20:31 ] [ farzaneh ]


 
حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: يك شب آماده خواب بودم كه پدرم رسول خدا بر من وارد شد و فرمود: اي فاطمه جان! نخواب، مگر اين كه چهار عمل را به جا آوري!
 حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: يك شبآماده خواب بودم كه پدرم رسول خدا بر من وارد شد و فرمود: اي فاطمه جان! نخواب، مگر اين كه چهار عمل را به جا آوري!1- قرآن را ختم كني 2- پيامبران را شفيع خود گرداني 3- مؤمنين و مؤمنات را از خود راضي و خشنود سازي 4- حج واجب و عمره را به جا آوري.حضرت اين جملات را بيان فرمود و مشغول به خواندن نماز شد. صبر كردم تا نمازش پايان يافت، بي درنگ گفتم: اي رسول خدا(ص) مرا به چهار عمل بزرگ سفارش فرمودي كه در اين وقت محدود توان و فرصت انجام آنها را ندارم؟پدرم تبسم كرد و فرمود: اي فاطمه جان! هرگاه قبل از خواب سه مرتبه سوره اخلاص «قل هو الله احد» را بخواني، گويا قرآن را ختم كرده اي، و هرگاه بر من و پيامبران پيشين من درودو سلام و صلوات فرستي همه ما شفيعان تو خواهيم بود، مانند ذكر اين صلوات: «اللهم صل علي محمد و آل محمد و علي جميع الانبياء و المرسلين»و هرگاه براي برادران و خواهران ديني و با ايمان خود طلب آمرزش و مغفرت نمايي، همگي آنها را از خود راضي و خشنود ساخته اي، مانند ذكر اين استغفار:«اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات» و هرگاه بگويي: «سبحان الله و الحمدلله،ولا اله الا الله و الله اكبر» گويا حج تمتع و حج عمره گزارده اي. (1)
1-
[ برچسب:, ] [ 15:9 ] [ farzaneh ]
 
چارلی چاپلین میگه:
آموخته ام که با پول میشود

خانه خرید ولی آشیانه نه

تختخواب خرید ولی خواب نه

ساعت خرید ولی زمان نه

مقام خرید ولی احترام نه

کتاب خرید ولی دانش نه

دارو خرید ولی سلامتی نه

میتوان آدم خرید ولی دل نه........
 




 

[ برچسب:, ] [ 15:7 ] [ farzaneh ]

سفر در خویشتن باید

كوله ‌پشتی‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد.
رفت‌ كه‌ دنبال‌ خدا بگردد و گفت: تا كوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت.
نهالی‌ رنجور و كوچك‌ كنار راه‌ایستاده‌ بود، مسافر با خنده‌ای‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ كنار جاده‌بودن‌ و نرفتن؛
درخت‌ زیرلب‌ گفت: ولی‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ كه‌ بروی‌ وبی‌ره اورد برگردی. كاش‌ می‌دانستی‌ آنچه‌ در جست‌وجوی‌ آنی، همین‌جاست…
 
مسافر رفت‌ و گفت: یك‌ درخت‌ از راه‌ چه‌ می‌داند، پاهایش‌ در گِل‌ است، او هیچ‌گاه‌ لذت‌ جست‌وجو را نخواهد یافت.
و نشنید كه‌ درخت‌ گفت: اما من‌ جست‌وجو را از خود آغاز كرده‌ام‌ و سفرم‌ را كسی‌ نخواهد دید؛ جز آن‌ كه‌ باید.
 
مسافر رفت‌ و كوله‌اش‌ سنگین‌ بود. هزار سال‌ گذشت، هزار سالِ‌ پر خم‌ و پیچ، هزار سالِ‌ بالا و پست. مسافر بازگشت رنجور و ناامید. خدا را نیافته‌ بود، اما غرورش‌ را گم‌ كرده‌ بود…
 
به‌ ابتدای‌ جاده‌ رسید. جاده‌ای‌ كه‌ روزی‌ از آن‌ آغاز كرده‌ بود. درختی‌ هزار ساله، بالا بلند و سبز كنار جاده‌ بود.
زیر سایه‌اش‌ نشست‌ تا لختی‌ بیاساید.
 
مسافر درخت‌ را به‌ یاد نیاورد. اما درخت‌ او را می‌شناخت.
 
درخت‌ گفت: سلام‌ مسافر، در كوله‌ات‌ چه‌ داری، مرا هم‌ میهمان‌ كن.
مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمنده‌ام، كوله‌ام‌ خالی‌ است‌ و هیچ‌ چیز ندارم.
 
درخت‌ گفت: چه‌ خوب، وقتی‌ هیچ‌ چیز نداری، همه‌ چیز داری.اما آن‌ روز كه‌ می‌رفتی، در كوله‌ات‌ همه‌ چیز داشتی، غرور كمترینش‌ بود، جاده‌ آن‌ را از تو گرفت.
حالا در كوله‌ات‌ جا برای‌ خدا هست و قدری‌ از حقیقت‌ را در كوله‌ مسافر ریخت…
 
دست‌های‌ مسافر از اشراق‌ پر شد و چشم‌هایش‌ از حیرت‌ درخشید و گفت: هزار سال‌ رفتم‌ وپیدا نكردم‌ و تو نرفته‌ای، این‌ همه‌ یافتی!
 
درخت‌ گفت: زیرا تو در جاده‌ رفتی‌ و من‌ در خودم ، و پیمودن‌ خود، دشوارتر از پیمودن‌ جاده‌هاست …
[ برچسب:, ] [ 14:59 ] [ farzaneh ]

 
تست استرس

 
اين تست در بيمارستان سنت مري انجام شد و نتيجه ي آن كاملاً دقيق است.
  در عكس زير 2 دلفين كاملاً يكسان از آب بيرون پريده اند.
 
  بر اساس تحقيقات روانشناسان، با وجود اين كه اين دو دلفين كاملاً مشابه يكديگر هستند ولي افرادي كه داراي استرس باشند احتمالاً متوجه تفاوت هايي بين آن دو خواهند شد.
 
  هرچه تعداد تفاوت هايي كه فرد مشاهده مي كند بيشتر باشد نشان دهنده شدت استرسي است كه فرد تجربه مي كند.
  به عكس زير دقت كنيد و اگر بيش از 2 تفاوت بين اين دلفين ها مشاهده كرديد احتمالاً به يك مسافرت طولاني نياز داريد.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
 
Dolphin.bmp
[ برچسب:, ] [ 14:56 ] [ farzaneh ]

زنی که عادت داشت هر روز صبح بابت چیزهایی که خداوند به او داده است از خدا شکر کند، یکی از روزها نوشت:
خدا را شكر كه تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم، این یعنی او زنده و سالم در كنار من خوابیده است!
 خدا را شكر كه دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاكی است، این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند!
 خدا را شكر كه مالیات می پردازم این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیكار نیستم!
 خدا را شكر كه لباسهایم كمی برایم تنگ شده اند این یعنی غذای كافی برای خوردن دارم!
خدا را شكر كه در پایان روز از خستگی از پا می افتم این یعنی توان سخت كار كردن را دارم!
خدا را شكر كه باید زمین را بشویم و پنجره‌ها را تمیز كنم این یعنی من خانه ای دارم!
خدا را شكر كه در جایی دور جای پارک پیدا كردم این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن!
خدا را شكر كه سر و صدای همسایه‌ها را می شنوم این یعنی من توانائی شنیدن دارم!
خدا را شكر كه این همه شستنی و اتو كردنی دارم این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم!
خدا را شكر كه هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم این یعنی من هنوز زنده ام!
 خدا را شكر كه گاهی اوقات بیمار می شوم این یعنی به یاد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم!
خدا را شكر كه خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می كند این یعنی عزیزانی دارم كه می توانم برایشان هدیه بخرم!

__._,_.___
[ برچسب:, ] [ 14:47 ] [ farzaneh ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

سلام امیدوارم ازاین وبلاگ خوشتون بیایدوبتونیدنهایت استفاده روداشته باشید
آرشيو مطالب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 8344
تعداد مطالب : 56
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1



شکل موس-->
شروع کد تغییر شکل موس -->

پیچک